تخت گاز پارسا _روزنامه ی ازاد خودرو

متن مرتبط با «پست اول رمان روزهای بارونی» در سایت تخت گاز پارسا _روزنامه ی ازاد خودرو نوشته شده است

رمان اول

  • تنها در جنگل ترسناک قدم میزد خیلی می ترسید نمی دانست چه کند که یکدفعه به خیابان رسید نور شدیدی دید یک ماشین بود او سوار شد حدود 1 ساعت راهی که تا شهر بود ماشین عقبی ان هارا تقیب می کرد تا خانه او یعنی فلیک فردا صبح بیدار شد دید دویاره همان ماشین جلوی در پارک کرد خیلی ترسیده بود به پلیس زنگ زد دید کابل های تلفن قطع شده شب شد او کشیک میداد یک ماشین سیاه داشت شب که ماشین راه افتاد او هم ان هارا تقیب میکرد بدون هیچ چراغی که یک دفعه به دامنه ی کوه رسیدند انها, ...ادامه مطلب

  • پست اول

  • سلام  به وبلاگ ما خوش امدید از این که وبلاگ مارا برای خواندن انتخاب کردید ممنونیم,پست اول رمان تباهکار,پست اول رمان حالم عوض میشه,پست اول رمان سیگار شکلاتی,پست اول,پست اول رمان روزای بارونی,پست اول رمان روزهای بارانی,پست اول وبلاگ,پست اول روزای بارونی,پست اول رمان روزهای بارونی,پست اول سیگار شکلاتی ...ادامه مطلب

  • رمان دوم

  • 4 کودک که به کمک پر فسر جانی به ماشین های نه چندان خوبی رسیده بودند روزی امدند و دیدند  که جاده ها نارنجی شده کاره یک ماشین ود راستش روی اون ماشین موتور ابری وجود داشت  مو جو دات جهش یافته شهر را پر کرده بود جانی اومد وماشین های او نارو پیشرفته کرد وچنین چهار ماشین سوار به وجود امدند ان ها به سراغ او رفتند پس از با رها شکست ان ها فهمی دند که باید متحد با شند تا بتوانند ان را شکست دهند  ان ها باهم به سراغ ان ماشین بد رفتند اما ان ماشین مرده بود و جای ان ها جهش یافته ها امدند ان ها پس از 9 بار شکست جهش یا فته ها را شکست دادند ,vlhk l j v ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها